گفتوگو با بابک کایدان| اخگر «مانکن» ابتدا یک قاضی فاسد بود/ روایت پشت پرده ای از صنعت مدلینگ
تاریخ انتشار: ۲۰ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۴۵۶۰۰۳
نویسنده سریال «مانکن» گفت: جریان مدلینگ در کشور ما جریان نوپایی است و همه دارند به نوعی آن را سرکوب میکنند و به همین دلیل ما هم نمیخواستیم روی این ماجرا فوکوسی داشته باشیم و سرکوبش کنیم که هر کسی کار مدل میکند بد است.
** خبرگزاری فارس-گروه رادیو و تلویزیون: این روزها شبکه نمایش خانگی روزهای پر رونقی را سپری می کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حسین سهیلی زاده، ایرج محمدی و بابک کایدان. حسین سهیلی زاده آن را کارگردانی کرده است، کارگردانی که آثار شاخصی چون پیلههای پرواز، ترانه مادری، دلنوازان، فاصلهها، آوای باران، پریا را در کارنامه کاری خود داشته است. ایرج محمدی نیز بزنگاه، دردسرهای عظیم، ترش و شیرین، خانه به دوش، نرگس و ... را برای تلویزیون تهیه کرده است. اما بابک کایدان نویس سریالهای تلویزیونی دلدادگان، هشت و نیم دقیقه، سقوط یک فرشته، دارا و ندار است که در نهمین تجربه تصویری خود به سمت موضوعی تحت عنوان مانکن، پولشویی و ... رفته است. موضوعی که برای اولین بار در قالب فیلم و سریالهای ایرانی به آن پرداخته شده است. با کایدان درباره جزئیات و ساخت اولین فیلمنامه خود در شبکه نمایش خانگی به گفتوگو نشستیم.
** خاستگاه اصلی قصه مانکن از کجا آمد؟
- نام اولیه این سریال «سایههای بلند» بود و فکر میکنم الان مفهومش در این قصه مشخص است مثل ثروتهای پنهان یا یک جور مافیای پنهان.
** شما میخواستید به بخش مافیای پنهان بپردازید؟
- بله میخواستم در بخشی به مافیای پنهان اشاره کنم و سایههایی که روی زندگی آدمها میافتد مثل سایههایی که روی زندگی همتا و کاوه است. اما دوستانمان گفتند این نام برای یک رمان عاشقانه خوب است و شاید برای یک سریال جذابیت ویترینی نداشته باشد. پیشنهاد مانکن را هم یکی از همین دوستان داد و در ادامه دیدم یکی از شخصیتهای اصلی قصه در کنار کار پوشاک، مشغول قاچاق مانکن (آدم) است.
** ورود کردن به ماجرای صرفا مانکن طرح جذابی میآفرید. حدس میزدیم که روی این تمرکز بیشتری خواهید گذاشت.
- جریان مدلینگ در کشور ما جریان نوپایی است و همه دارند به نوعی آن را سرکوب میکنند و به همین دلیل ما هم نمیخواستیم روی این ماجرا فوکوسی داشته باشیم و سرکوبش کنیم که هر کسی کار مدل میکند بد است. چراکه خیلی افراد در همین بخش کار میکنند و سالم پول درمیآورند اما ممکن است در هر حوزهای جریان انحرافی هم باشد و ترجیح دادیم در حد اشاره به آن بپردازیم و در نهایت عاقبتش را میبینید. از طرفی نمیخواستیم به سمتی رویم که مخاطب حس کند این قصه سفارش شده یک جریانی است چونکه به سرعت گارد میگیرد و با کاهش مخاطب مواجه خواهیم بود. حتی قصه رضا توکلی و همسرش که قرار بود در امارات بگذرد به خاطر مهیا نشدن شرایط تولید حذف شد.
**با توجه به اینکه تنها کاراکتر کمدی این سریال فرزاد فرزین است، احساس نمی کنید در سکانسهایی حضورش بیش از اندازه است.
- الان فرزاد مخاطب دوگانه دارد یک عده خیلی دوستش دارند و عدهای هم نه. ممکن است در جاهایی بخشی از بازیش اگزجره باشد، اما میتوانیم روی این حساب بگذاریم که این جدیترین و حرفهایترین تجربه فرزین در این فضا باشد. این را قبول دارم که گاهی حضورش زیاد است، اما معتقدم برآیند کلی این نقش مخصوصا در ده قسمت پایانی چشمگیر است و بعد از آن باید درباره این نقش قضاوت کرد.
**اما به نظر می رسد که بازی او در جاهایی کنترل نشده است.
- کنترل بازی شخصیت بهرام دست کارگردان بود.
** در این قسمتهای باقیمانده شما سورپرایزی برای مخاطب دارید؟
- اسمش را نمیشود سورپرایز گذاشت، اما برای مخاطب غافلگیری داریم و اینکه اوج و فرودهای نقش فرزین همچنان ادامه دارد. همینطوری مخاطب چنین شخصیتی را به عنوان دوست و همراه که همیشه در کنارش باشد دوست دارد آنهم رفیقی که ناموست را به او بسپری در جامعه فعلی ما نیست.
** شخصیتی که فرزین در این سریال بازی کرده بود شبیه به شخصیتی بود که در سریال عاشقانه منوچهر هادی بازی کرده بود.
- شبیه آن کاراکتر نیست. الان برای عاشقانه دو با فرزاد مذاکره کردند و خودش و من نگرانیم که اگر بازی کند شبیه به بهرام نشود. اما در مورد سوالتان باید بگویم حضور بهرام در بین نقشهایی که فرزاد تا به حال بازی کرده، جدیتر است و در ذهن مردم ماندگارتر شده است. با اینکه خاستگاه هر دو نقش یکی است و برآمده از جنوب شهر است اما تا به حال کامنتی در این باره ندیدم. در مانکن منشور اخلاقی که برایش گذاشتم کاملا با عاشقانه متفاوت است. بهرام در مانکن یکسری بداهههایی دارد که برای فیلم نامه نیست مثل حرکت دستش که برای خودش است.
** یکی دیگر از بازیگرانی که به نظر می رسد در مانکن به درستی شخصیت پردازی نشده، الهام پاوه نژاد است. گریم و شخصیتی که برای او در نظر گرفته شده شبیه عقبه این زن نیست.انتخاب پاوهنژاد هم به عبارتی به باور مخاطب آسیب رسانده است.
- یکی دو بازیگر این سریال که بازیگرهای فرعی هستند خیلی به کار آسیب نزدند اما خب میتوانستند انتخاب بهتری داشته باشند. مانکن تجربه اول سرمایه گذار و ما سه نفر در شبکه خانگی بود، میبایست با محافظه کاری هر چه تمام تر و البته جسارت جلو میرفت. یعنی ما برای انتخاب بازیگر هم باید جسارت میکردیم و هم اینکه با بودجه محدودی جلو میرفتیم چراکه انجام این کار برای سرمایهگذار مبهم بود. شاید من تنها فردی بودم که در این جمع از همان ابتدا به استقبال مخاطب از مانکن مطمئن بودم. چون که تجربه کارهای قبلیم به من میگفت اگر سر و شکل قصه دربیاید و دو بازیگر اصلی خوب انتخاب شوند، بخش زیادی از راه را رفتیم. اما برای سار اعضای اصلی گروه فضای مبهمی بود.
** در مورد لیندا کیانی هم به همین صورت است. بسیاری معتقدند که او در دلدادگان بهتر از مانکن بازی کرده است و همچنین عارفه معماریان.
- معماریان از بچههای تئاتری است. ما سعی میکنیم در هر کارمان چند بازیگر جدید معرفی کنیم و ریسکش را هم میپذیریم.
** حسین پاکدل بازیگر نقش سلمان در این سریال تاکید ویژهای روی مال حلال دارد. در سریالها معمولا توجه کمتری به این موضوع میشود. شاید الان خیلی باورپذیر نباشد اینکه پسری به دلیل حرام بودن پولی از آن بگذرد و در مقابل تجارتی که کتی با کسب و کار خود به راه انداخته را میبینیم. این تعارض را خودتان عامدانه در قصه گنجاندید؟ که سلمان روی پول حرام تاکید دارد و در آخر هم خودش دچار آن پول حرام میشود.
- بله دلیل جدایی سلمان و کتی در گذشته همین بوده است. حتی سلمان در قصه اولیه یک رزمنده یا جانباز قدیمی بود و خودجوش این کار را کرده بودم و به این خاطر که نگران بودم نگویند این کاراکتر تلویزیونی و شعارگونه است، حذفش کردم. چراکه آدمی که پایبند به پول حلال است الزاما جانباز جبهه نیست. مثل کاراکتر اخگر که همه ویژگیهای یک رزمنده و فردی که پایبند به اصولی هست را دارد اما برچسب رزمنده بودن روی او نیست.
**گروه اولیه کارگردانی این سریال همگی تلویزیونی هستند. از شما گرفته تا ایرج محمدی (تهیه کننده) و حسین سهیلیزاده (کارگردان). سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که چه اتفاقی افتاد که این گروه تلویزیونی به فکر ساختن سریالی برای شبکه نمایش خانگی افتادند؟
- واقعیت این است که نگارش متنهای سریال دل را سال 96 و قبل از نگارش مانکن شروع کرده بودم و بعد از اینکه در پروسه انتخاب سرمایهگذار افتادیم به نتیجهای نرسیدیم و پروندهاش بسته و متوقف شد. منوچهر هادی هم درگیر ساخت دلدادگان بود. در همین مدت نگارش مانکن را شروع کردم و تا اواسط نگارش پیش رفتم که گفتند سریال دل قرار است به چرخه تولید بیفتد و اینطور شد که این دو سریال همزمانی در تولید و پخش پیدا کردند. در مورد پاسخ به سوالتان باید بگویم، تلویزیون میزان چهارچوبهایی که دارد دست ما را برای قصه گویی بهتر و ارتباط بیشتر با مخاطب و نشان دادن دغدغههای شخصیمان میبندد. بارها نیز از آنها خواستیم که اجازه دهند تا مقداری فضا بازتر شود. قبلا هم گفتم که مانکن، شهرزاد، دل همگی یک قدم از تلویزیون فاصله دارند و کارهایی خلاف شرع و عرفی نیستند، تنها کمی در پوشش با تلویزیون فاصله دارند اما در محتوا نه. معتقدم میشد که این سریالها برای تلویزیون باشد در مورد مانکن باید بگویم شما در این سریال هیچ محتوا، دیالوگ و سکانسی درباره اینکه خلاف خانواده و یا ضد خانواده و یا جنسی است را نمیبینید که اگر بود قطعا مردم زودتر واکنش نشان میدادند.
** حضور آقای سهیلی زاده به عنوان یک کارگردان تلویزیونی برای سریال مانکن یک ریسک به شمار میآمد. از این جهت که در شبکه نمایش خانگی بخش بازگشت سرمایه بسیار مهم است که در تلویزیون اینطور نیست.
-کارگردانهای زیادی مدنظرمان بود اما دلیل انتخاب آقای سهیلی زاده این بود که در گذشته با آقای محمدی همکاری کرده بود و در اصل پیشنهاد وی بود چراکه من با آقای سهیلی زاده تا قبل از مانکن کار نکرده بودم. در نهایت به این نتیجه رسیدیم که بین گزینههایی که داریم آقای سهیلی زاده انتخاب بهتری است و در عمل هم همینطور شد و بهترین انتخابمان شدند. مهمترین فاکتوری که وی داشت انگیزه حضور در شبکه نمایش خانگی بود، برای اینکه میخواست آنچه تاکنون در تلویزیون شاید برایش امکان پرداخت نبود را در شبکه خانگی به تصویر بکشد.
مدتی است که خودم هم با انگیزه بازیگر، کارگردان و سرمایه گذار جلو میروم. یادم است زمانیکه با امیرحسین آرمان برای این نقش صحبت کردیم آنقدر انگیزه داشت که مرا به وجد آورد و در دیدارهای بسیاری با هم درباره نقش کاوه صحبت میکردیم. همیشه معتقدم انتخاب بازیگر برگرفته از جهان قصه است و برای انتخاب امیرحسین آرمان و نازنین بیاتی به دنبال معصومیتی در چهره بازیگرهایشان بودیم. برگردیم به فرزاد فرزین که انتخاب پر ریسکی داشت به هر حال عدهای او را به هوای خوانندگیاش دوست داشتند اما ورودش به عرصه بازیگری میتوانست برای خودش و ما خطرناک باشد.
برای همین طی گفتوگوهایی که داشتیم شخصیت بهرام را در وجودش پیدا کردم. حتی با هوشمندی خودش و آقای سهیلیزاده در این سریال، ساز را از دستش گرفتیم تا ببینیم مخاطب او را چطور میپذیرد. درست است تیتراژ را میخواند اما در سریال طوری شخصیت پردازی شده که انگار با ساز بیگانه است. بهرام نه با فرزاد بیگانه است و نه آنقدر با خودش است و همین باعث شد که خودش به نقش نزدیک شود و تا پایان سریال مردم او را خواهند پذیرفت. دقیقا مثل واکنشی که مردم اوایل به پژمان جمشیدی داشتند و الان کاملا او را پذیرفتند. خیلیها از عرصه خوانندگی به بازیگری آمدند اما تنها پژمان ماند و انگیزه ادامه دادن داشت. بین خوانندهها هم فکر میکنم این اتفاق برای فرزاد افتاده است که همین الان پیشنهادهای بسیاری در ژانرهای مختلفی دارد و این نشان دهنده این است که بازخوردهای خوبی از سمت تهیه کنندهها گرفته که دعوتش کردهاند. اینکه ما از تلویزیون به شبکه نمایش خانگی آمدیم به این دلیل بود که میخواستیم خودمان را در مرحله رقابتیتر بسنجیم. آن زمان که آقای دارابی و علی عسگری جلسههایی با ما نویسندههای برگزار میکردند تنها درخواست من این بود که فضا را رقابتی کنیم و مهمترین مشکل تلویزیون این است که فضایش رقابتی نیست. وقتی هم که رقابت نباشد شما در هیچ حالتی به کیفیت نمیرسید. برای مثال من اگر نویسنده درجه دال باشم حتی اگر کارم هم خوب باشد هیچ کار الف ویژهای را به من نمیدهند. اما اگر نویسنده کار الف، کار بد هم بسازد باز الف است و این شکل خیلی بد است. اغلب کارهای ما ممکن است با استقبال مخاطب روبرو شود اما بعد میبینیم که سازندهها وارد درجه بالاتر نمیشوند و بهتر است فضا به گونهای طراحی شود که همه سازندگان سریال احساس رقابت کنند. اما وقتی تلویزیون این شرایط را مهیا نمیکند، طبیعتا سازندگان را هم دچار تکرار میکند.
الان مانکن به بازار آمده و تا حدودی مردم از آن رضایت دارند و کارهای بعدی باید خودشان را به آن برسانند و حتی از لحاظ کیفی بالاتر از مانکن باشند که در مجموع به نفع مردم است چون کار بهتر را برای دیدن انتخاب میکنند و میدانم که الان 7 کار در شبکه نمایش خانگی در حال تولید است و با این حساب در سال آینده هر روز هفته یک سریال داریم و مردم نیز حق انتخاب دارند و بهترین را انتخاب میکنند، آن فردی که ضعیفتر عمل کرده و جدی نگرفته از گردونه خارج میشود و دیگر نمیتواند کار کند مگر اینکه بهتر کار کند. فردی هم که بهتر کار کرده تلاش میکند تا جایگاه خود را حفظ کند. فکر میکنم این فضا رقابتی و به نفع مردم است و دراین فضا باعث میشود ژانرهای مختلفی کار شود. اما لازمهاش این است که تنور داغ شود و سرمایهگذارها به میدان بیایند و بتوانیم در ژانرهای دیگر هم سریال تولید کنیم و فقط محدود به ملودرام و کمدی نمانیم. حتی سریالهای ترسناک که خودم خیلی دوست دارم و میدانم اگر کار خوبی باشد مردم هم از آن استقبال میکنند. نگاه من این است اما این را هم میدانم که خیلیها از حمله تلویزیون با این نگاه مخالفند.
** در مورد رویای عاشقانهای که بین کاوه و همتا هست و شما به آن اشاره کردید، فکر نمیکنید در جاهایی این رویا برای مخاطب دور از ذهن و دست نیافتنی میشود؟
- اسمش رویا هست. رویا و آرزو تفاوتهایی با یکدیگر دارند، رویا دست نیافتنی است و همه ما دوست داریم که رویا داشته باشیم و آرزو دست یافتنی است.
** اما آیا این رویا در مخاطب ایجاد حسرت نمیکند!
- خب ببینید دو جوان در این سریال عاشق هم هستند و در شرایط سخت پا به پای هم ایستاده و تلاش میکنند که کنار هم بمانند و این همانی است که ما میخواهیم. دو آدم از دو طبقه پایین و بی پشتوانه همدیگر را دوست دارند و حتی به وسوسههایی که وجود دارد نه میگویند. این چیزی نیست که مخاطب حس کند دست نیافتنی است و این عشق است و بحث پول نیست.
** در جاهایی پول به میان میآید و اغواگری خود را دارد.
- و این از سمت نیروهای منفی قصه است. این روزها از گوشه و کنار شنیدم که میگویند چرا فضای سریال «دل» و «مانکن» (حالا بیشتر نوک پیکان به سمت دل است)، تا این اندازه لاکچری است؟ آنچه که از ثروت در این کار نشان دادیم یک هزارم ثروت واقعی افرادی که در این کشور ثروتمندند نیست. یعنی ویلایی که از کتایون صوفیان میبینیم و بعد از آن تنهایی این آدم را به نمایش میگذاریم و میگوییم که همه چیز دارد اما تنها است و کسی دوستش ندارد و در اصل ثروتی که بدون روح و انسانیت است را در کار داریم انتقال میدهیم و در پایان هم این موضوع بیشتر خودش را نشان میدهد، به همین خاطر گفتم در پایان سریال بهتر میتوان درباره تک تک شخصیتها نتیجه گیری کرد. طرف برای خودش یک ویلای 250 میلیارد تومانی ساخته با تمامی امکانات لازم و این در قیاس با ثروت به باد رفته با به دست کسانی رسیده است، واقعا ثروت به حساب نمیآید و اگر اجازه میدادند و دستمان باز بود و میتوانستیم به این افراد برسیم و اگر اجازه ریشه یابی داشتیم برای پیدا کردن میزان فساد و نوع فسادی که نهادینه شده است، طبیعتا خیلی مسائل را میتوانستیم نشان دهیم. مجبوریم یک جاهایی در سطح بمانیم و به دنبال ریشه یابی نرویم. برای اینکه این امکان برایمان وجود ندارد که بگوییم کاراکتر اخگر یک قاضی فاسد است! که اجازه ندادند و من گفتم باشه قاضی فاسد اخراج شده یعنی که از سیستم اخراج شده و الان کاری ندارد و باز هم قبول نکردند.
** اما در سکانسهای کوتاهی فرزندان اخگر به شغل پدر خود اشاره میکنند که برقرار کننده عدالت در جامعه است.
- بله همه اینها را عامدانه در کار تقسیم کردم که مخاطب حداقل بداند که این آدم چه کاره است.
** در قسمتهای ابتدایی که هنوز دست اخگر برای مخاطب باز نشده بود، اغلب بر این باور بودند که او یک آدم امنیتی است.
- تنها چیزی که در مجموع به آن رسیدم که به مشکل هم برخورد نکنیم، ترکیبی از اینها بود. یعنی یک مامور امنیتی نما که دوست دارد همه فکر کنند آدم امنیتی است گرچه در ظاهرش هم نتوانستیم این کار را انجام دهیم. در حالیکه اگر میخواستند به چنین کاراکتری برسند، باید ته ریش و لباس دیپلماتی برایش در نظر میگرفتند.
** در قسمت اول مانکن شاهد سکانسی بودیم که اخگر به مراجین خود میگوید مواظب باش خونش روی زمین نریزد، نجس است! و این برای مخاطب ایهامی ایجاد کرد درباره اینکه آیا اخگر فرد متدینی است که این مسائل برایش اهمیت دارد؟ و اینکه آیا همه اینها به لایه دوم اخگر برمی گردد که هنوز برای مخاطب رو نشده است؟
- این از همان بخشهایی است که ما به خاطر محدودیتهایمان نتوانستیم آنچه در ذهنمان بود را بپرورانیم. چون بحث اجرا بود سعی کردم آنچه در فیلمنامه است را نگه دارم و قطعا بخش اجرا را نمیشد به خاطر مجوزهای پروانه نمایش نادیده گرفت. اما آنچه که باید در فیلم نامه رسوب میکرد را گذاشتم اما گفتم در ظاهر هر کاری میخواهند بکنند.
** شخصیت اخگر تا قسمت دهم برای مخاطب مبهم بود، این ابهام به خاطر خط قرمزهایی بود که سر راهتان قرار دادند و اجازه پرداخت بیشتر درباره این شخصیت را به شما ندادند؟
- بخشی از این ابهام به خاطر پیچیدگی شخصیت اخگر بود و عامدانه میخواستیم که این کاراکتر پیچیده باشد و مخاطب دقیقا متوجه نشود که او خوب است یا بد است! اینکه کاراکترهای مثبت را مردم دوست دارند شکی نیست، اما همیشه سعی میکنم کاراکتر منفی را جذاب و دوست داشتنی کنم. آنهم نه به این معنا که به او حق دهیم بلکه به این معنی که او را درک کنیم.
** اما محمدرضا فروتن اینطور نیست. البته شما همه تلاشتان را به کار بستید اما تیپ او با این ویژگیهایی که اشاره کردید همخوانی ندارد. سردی و بی روحی از دو خصیصه بارز او است که باعث میشود مخاطب او را پس بزند.
- قصه که جلوتر میرود سکانسهایی داریم که نظرتان را تغییر میدهد و شاید دلتان هم برایش بسوزد یا بتوانید درکش کنید یا حتی دوستش خواهید داشت. کاری که با حمید گودرزی در فصل گذشته سریال دلدادگان کردم کاراکتری منفی که عاشق است! و همین عشق او را تطهیر میکند. در این چند سال اخیر در پرداخت شخصیتهای منفی قصههایم خیلی تعجیل نمیکنم و اجازه میدهم لایه به لایه در قصه باز شود.
** در قسمتهای ابتدایی مانکن و ماجرای انتقام کتایون از خانواده سلمان عینا شبیه به قصه اصلی سریال دلدادگان بود.
- به همین دلیل که این دو سریال شبیه به هم نشود در همان یکی دو قسمت از این بحث انتقام عبور کردیم. در دلدادگان 60 قسمت بر پایه انتقام بود اما اینجا بیس اولیه انتقام بود اما در اصل کتایون میخواست فردی را به عنوان مانکن برای خود بخرد و در کنارش داشته باشد تا تنهاییهایش را پر کند حالا چه کسی بهتر از پسرعمویش که کدورتی هم بینشان وجود دارد.
**جز اینکه همتا به یکباره صحب معدن بزرگی شود هیچ قصه دیگری نمیتوانست کاوه را از دست کتی نجات دهد.
- اتفاقا به دنبال چیزی بودم که منطق توجیهیاش هم دربیاید و دیدم که بخش ملودرام قصه هم کمک میکند و شبیه به ساراکوری که در اوج ثروت هست اما در بدبختی زندگی میکند.
** قرار است کتایون صوفیان در چرخه بیزینسی که دارد، تاثیر پول حرام را به ما نشان دهد؟
- بله عقوبتی که برای هر کاراکتری هست و نتیجه گیریهای اخلاقی که میشود و برنده و بازندههایی که مشخص میشوند، همگی تعیین میکند چه چیزی خوب است چه چیزی بد است؟
** همه اینها نشان دهنده این است که طرح اولیه این سریال هم تلویزیونی بوده است.
- شاید درست نباشد، اما این واژه معمولا تبدیل شده به عامل تحقیر و خنثی بودن یک کار.
** نه به عنوان تحقیر. تلویزیون مدام به دنبال ارائه پیام و مفهوم به مخاطب است و میخواهد بگوید پول حرام است منتهی به بدترین شکل ممکن آن را طرح میکند.
- خارجیها هم این کار را انجام میدهند اما به بهترین شکل ممکن و الان همه تلویزیون را به شعاری بودن متهم میکنند. تمام آنچه ما در دین مان داریم خارجیها هم در دین مسیحیت دارند اما آنها بلدند که به خوبی آن را مطرح کرده و درباره آن حرف بزنند.
** چرا سریال دل با هزینه بالا و به عبارتی خیلی لاکچری ساخته شده است.
- در دل، خانواده رستا قرار بود خانه ای در میدان منیریه داشته باشند و اختلاف طبقاتی داشتیم که متاسفانه اختلاف سلیقه نگذاشت این کار انجام شود و کسی نمیداند من نمیخواستم اینطور باشد.
** پس دلیل مخالفت پدر و مادر آرش (حامد بهداد) اختلاف طبقاتی است.
- بله که در قصه نمیبینیم و این به باورپذیری مخاطب لطمه زده است.
** در بخشهایی از این سریال فضای لاکچری بیش از اندازه است.
- بخشی از کار فرم است که باید روح نواز باشد و حال مردم را خوب کند اما اگر در خدمت اثر نباشد بی فایده است که در دل اینطور است. نباید در این فضاها فخر فروشی وجود داشته باشد که برای مردم ناراحت کننده است.
** اما باید زمان توزیع سریال را هم در نظر بگیرید در شرایط کنونی کشور که مردم از نظر اقتصادی در مضیقه هستند، دیدن چنین فضاهایی درست نیست.
- ما نمیخواستیم این اتفاق بیفتد. در مانکن سعی کردم این اختلاف طبقاتی را بالانس کنم. از طرفی این سریال مخاطبانی از خارج از کشور هم دارد و بد نیست آنچه به عنوان خروجی از کشور ما بیرون میرود چشم نواز باشد.
** در مانکن هم کم و بیش خانههای لاکچری دیده میشود.
- بله اما در خدمت کار است و فخر فروشی در آن نیست و روی آن مانور ندادیم، اما در دل روی این پولدار بودن مانور داده میشود. در مانکن به جایی میرسیم که میبینیم کتی با اینکه انقدر پولدار است اما تنهاست و این تنهایی او را نشان دادیم.
** معمولا در برخی سریالها که با هزینه شخصی و اسپانسر تولید میشوند، بازیگران بر اساس میزان دستمزدهایشان انتخاب میشوند. در مورد مانکن همینطور بود؟
- در این سریال دستمزدهای خیلی بالایی به بازیگران ندادیم. آقای محمدی با همان نگاه تلویزیونی که خوب هم بود به اینجا آمد و در گام بعدی باید محافظ منافع سرمایهگذارها هم میشد چراکه سرمایهگذار سالمی که پا به میدان گذاشته را نباید از ادامه کار دلسرد کرد. اما رقمهای دریافتی بازیگرانمان هم نامتعارف نبود و بازیگران هم با ما همراهی کردند.
** مریلا زارعی و محمدرضا فروتن انتخابهای اول بودند؟
- خانم زارعی انتخاب اول بود اما برای فروتن چند گزینه دیگر مثل فرهاد اصلانی هم داشتیم. هدف از انتخاب این بازیگرها این بود که مخاطب آنها را دوست داشته باشد و بتواند ارتباط خوبی برقرار کند.
** استفاده از موی مصنوعی برای بازیگر نقش اصلی این سریال این شائبه را ایجاد میکند که گروه تولید کننده برای اینکه بتوانند سالهای آینده در تلویزیون به راحتی کار کنند، دست به چنین کاری زدند.
- واقعا دلیلش را نمیدانم شاید به این شکل بهتر بوده است.
** سریال دل و مانکن تلخی دارند؟
- اما تلخیای که میبینید برآمده از اتفاقهای پیرامون اجتماع نیست. تلخیای نیست که در ابد و یک روز و لاتاری میبینیم. من در مانکن دوز تلخی را گرفتم و یک مسئله اقتصادی مثل فاصله طبقاتی و خریداری آدمها با پول را در مانکن گرفتم اما در ادامه از بستر واقعیت به رویا میرسم.
** این خریداری آدمها ایده جدیدی برای یک سریال بود.
- بله، البته الان هم این افراد هستند هرچند ما همین الان هم به حمایت از شوگر مامیها متهم شدیم که باز هم برداشت و قضاوت زودهنگام بود چراکه کتایون صوفیان هیچ ربطی به آنها ندارد به این دلیل که آنها از افراد سو استفاده جنسی میکنند و در اینجا اینطور نیست و ما متوجه میشویم که این دو هیچ رابطهای با هم ندارند.
** اما در هر حال با اینکه کتی جزو کاراکترهای منفی این سریال است در جاهایی مخاطب برایش دلسوزی میکند.
- برای اینکه گذشته دارد و مخاطب این گذشته را میبیند. وقتی کاراکتری شناسنامه داشته باشد مخاطب او را میشناسد و با او همذات پنداری میکند و ماجراهای زنده بودن پدرش و ... بار سنگینی است که دارد تحمل میکند.
** شما در مانکن به انتقال پیام هم دقت ویژهای داشتید؟
- پیامهای این سریال واقعا تلویزیونی است، آنهم به این معنی که ارشاد کننده، اخلاقگرا و برای جامعه مفید است. یک ذره اجازه بدهند تا ما به هالیوودیها نزدیک شویم و تا پایان سریال را ببینند و بعد قضاوت کنند. به خدا این پولها که اخگر و کتی با آن زندگی میکنند آخر و عاقبت ندارد و این را شما در پایان قصه میبینید.
** برخیها گفتند در این سریال یکنوع نگاه تحقیر آمیز به زنها وجود دارد.
- تحقیر کاراکتر زن زمانی است که شما صرفا در کاراکتر زن سریال استفاده ابزاری، جنسی یا کم هوشی و کم دانشی داشته باشید که چنین چیزی در این سریال دیده نمیشود. نه کتی اینطور است و نه همتا. پس اصلا اینطور نیست و افرادی که چنین حرفهایی میزنند اصلا سریال ما را ندیدند.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: سریال مانکن تلویزیون بازیگر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۴۵۶۰۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پشتپرده بازخوانی مرگ نیکا شاکرمی توسط انگلیسیها / چهار نکته درباره یک خودکشی خاص در محله امیر اکرم!
گزارش بیبیسی درباره نیکا شاکرمی نشاندهنده این است که محاسبات و تمرکز شبکههای غربی پس از اوجگیری اعتراضات دانشجویان به نسلکشی در غزه، دچار تزلزل شده است.
سرویس سیاست مشرق - شبکه بیبیسی جهانی بهتازگی گزارشی از کیفیت فوت نیکا شاکرمی، نوجوان جانباخته در اغتشاشات ۱۴۰۱ منتشر کرده و مدعی شده است ماحصل چند ماه کار تیم تحقیقاتی این شبکه است. این سومین بار است که رسانههای ضدایرانی مدعی کشف اسناد محرمانه و اختصاصی درباره نیکا شاکرمی میشوند و تلاش میکنند تا روایت های جدیدی درباره این پرونده خلق کنند.
اولین بار بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۲، همزمان با سالگرد فوت مهسا امینی و فراخوان شبکههای ضدانقلاب، یک گروهک هکری موسوم به «عدالت علی»، تلاش کرد با جعل یک سند با عنوان «تجاوز به نیکا شاکرمی» ، اغتشاشات را زنده کند.
جعل این سند بهقدری عجولانه صورت گرفته بود که استانداردهای ابتدایی اسناد ارگانهای مربوطه را رعایت نکرده بود، ایراد اولیه این سند جعلی، در متن ساختگی آن بود که از فونت عربی استفاده و همچنین در تاریخ تنظیم این سند نیز بیدقتی مهمی شده بود.
در حالی که نهم دی ۱۴۰۱ مصادف با روز جمعه بود، عدالت علی در ایجاد این سند، این نکته را رعایت نکرده و تاریخ تنظیم این سند حساس را در یک روز تعطیل تنظیم کرده بود.
اسناد محرمانه انگلیسی درباره چیست؟
پس از عدم استقبال مردمی از فراخوانهای اغتشاش در سالگرد فوت مهسا امینی و بیتوجهی به این سند جعلی، خبرنگاران شبکههای فارسی زبان و اکانتهای سایبری ضدانقلاب، شش ماه بعد در اسفندماه ۱۴۰۲، دوباره این سند را بازنشر و وایرال کردند و دومین تلاش براندازان در داستانسرایی درباره نیکا شاکرمی بیثمر ماند.
طی این سالها گروههای هکری همچون عدالت علی و گروههای وابسته به منافقین چندین بار درباره موضوعات مختلف، داستانهای ساختگی متعددی طراحی کرده و خودسرانه در قالب اسناد جعلی «محرمانه» و «اختصاصی» تنظیم کردهاند.
در بسیاری از این اسناد، گافهای مبتدی متعددی مشاهده شده است. در برخی از آنها، سربرگ سند جعل شده، به وزارت اطلاعات نسبت داده شده است؛ اما به اشتباه امضای فرماندهان سپاه را پای آن درج کردند.
نکته مهم درباره این اسناد این است که طبق استانداردهای دستورالعمل تنظیم این قبیل اسناد، باید برای اسناد طبقهبندی شده، مهر طبقهبندی درج شده باشد. همچنین اسناد خیلی محرمانه نیز باید در گاوصندوق نگهداری شود و نه در سیستمهای متصل به فضای سایبری و یا اینترنتی؛ به همین خاطر اسناد شاید درز پیدا کند اما هک نخواهند شد.
اکنون با گذشت دو ماه، بار دیگر داستانی جدید درباره نیکا شاکرمی طراحی شده و این بار توسط سرویس جهانی بیبیسی در رسانهها منتشر شده است. نکته جالب گزارش بیبیسی آن است که اسناد جعلی و ادعاهای قبلی گروهک هکری عدالت علی را رد میکند و خود از نو روایتی جدید ارائه میدهد!
سرویس جهانی بیبیسی مدعی شده اسناد جدیدی از نیکا شاکرمی به دست آورده و نسبت به گروه عدالت علی فراتر گذاشته و حتی مکالمات مامورانی که شاکرمی را بازداشت کردند را در یک سند جعلی، طراحی و تبدیل به مستند کرده است. در این اسناد جدید بی بی سی فارسی با ادعا و بهانه عدم شناسایی شدن منبع اطلاعاتی مورد ادعای این شبکه، به شکل ناشیانه ای بازسازی کرده است که مشخص است منبع ادعایی حتی آشنایی اولیه با رویه مکاتبات اداری نهادهای انتظامی و امنیتی را ندارد.
در سندهای ادعایی بیبیسی، شماره پرونده سند بهطور ناشیانه حذف شده است که احتمالا به دلیل برداشت مبتدیانه سربرگ از جستجوی ساده اینترنتی است. همچنین فونت عبارت «خیلی محرمانه» که در نقطهچین درج شده، بهصورت دستی تغییر پیدا کرده و با فونت کلمات روبهرو تفاوت دارد. تصویر اول مربوط به اسنادی است که طبق روال عادی، شماره پرونده آن درج شده است؛ اما در تصویر دوم که بیبیسی منتشر کرده، این بخش حذف شده است.
بیبیسی در این گزارش ریز مکالمات مأموران را هم ساخته است و نکته جالبتر آنکه برای اطمینان از درستی آن، مدعی شده از یک افسر سابق به اصطلاح اطلاعاتی ایرانی صحتسنجی کرده است. در این صحتسنجی نیز افسر مورد ادعای بیبیسی برای صحت این ماجرا اطمینان کامل نمیدهد! بااینحال بیبیسی که خود علناً اعلام میکند که نمیتواند بهطور صددرصدی این روایت را تایید کند، اما گزارش را در سطح بینالمللی و در سرویس جهانی این شبکه منتشر کرده و حتی فعل و انفعالات ماموران را تصویرسازی کرده است!
ایراد دیگر این ادعای کذب، روایتسازی درباره «بازداشت اول و فرار نیکا شاکرمی از دست ماموران» است. در این سند پر اشکال که حتی بی بی سی هم حاضر نیست آن را قاطعانه تایید کند، گفته شده نیکا شاکرمی حدود ساعت ۱۹:۳۰ در شُرف بازداشت بوده که موفق میشود از دست ماموران بگریزد. در تشریح گزارش بیبیسی به استناد این سند آمده که در همین بازه زمانی بوده که با دوستانش تماس گرفته و اطلاع داده که تحت تعقیب ماموران است. در ادامه این روایت جعلی آمده نهایتا نیکا شاکرمی حدود ساعت ۲۰:۱۵ بازداشت میشود و در شرایطی قرار میگیرد که دیگر «امکان تماس نداشته و نهایتا به قتل میرسد».
اما این درحالی است که مادر نیکا شاکرمی در مصاحبه با رادیوفردا، رسانه وابسته به سازمان سیا، در سال ۱۴۰۱ گفته بود نیکا حدود ساعت ۲۳:۳۰ با او تماس گرفته و صدای داد و فریاد او و دوستانش در حال فرار را شنیده و این آخرین مکالمه صوتی او با دخترش بوده است!
همچنین در تصاویری که با دستور قضائی از موبایل نیکا شاکرمی پس از مرگش استخراج شده مشخص میشود که مرحوم نیکا شاکرمی در ساعت ۴:۵۷ بامداد ۳۰ شهریور پیامکی با عنوان «تقصیر هیچکس نبود» خطاب به مادرش ارسال کرده است. بعدها پیامهای دیگری از صفحه اینستاگرامی نیکا شاکرمی استخراج شد که نشان میداد او پیش از این قضایا، از یک فروشنده اینترنتی درخواست خرید قرص برنج کرده است.
نکته قابل توجه دیگر این است که بیبیسی به دروغ، ضابط این پرونده را اطلاعات سپاه معرفی کرده و این داستان هالیوودی را بر گردن این سازمان انداخته است.
همچنین در نتیجهگیری این گزارش آمده که جسد نیکا توسط ماموران امنیتی، پس از تعدی در خیابان رها شده است! اما در تصاویر منتشر شده از محل فوت نیکا شاکرمی نشان میدهد که و از ساختمان به پایین پرتاب شده و در حیاط یک ساختمان سقوط کرده است. همچنین هیچ ردی از کشاندن جسد او و انتقالش به این محل وجود ندارد! همچنین در این تصویر بر خلاف ادعای بیبیسی، اثری از ضربات متعدد باتوم به نقاط مختلف بدن او نیست.
چرا کیس نیکا در سرویسهای اطلاعاتی غربی نمیسوزد؟
اینکه چرا برای اقدام رسانهای علیه ایران به سراغ نیکا شاکرمی رفتند، پاسخ جالبی دارد، ماجرای خودکشی نیکا شاکرمی در محله امیراکرم پتانسیلهای خاصی را برای روایتسازی چندباره معاندین و شبکههای ضدایرانی داشت.
اگر حوادث ۱۴۰۱ را مرور کنیم، ماجرای نیکا شاکرمی پس از دو عملیاتروانی درباره حدیث نجفی و سارینا اسماعیلزاده رخ داده بود که روایتسازی شاکرمی از دو مورد قبلی در شبکههای اجتماعی موفقتر بود. دلیل این موفقیت نیز تا حدودی وابسته به مرگ مجهول و مشکوک این دختر نوجوان بود و بخش قابل توجه دیگر آن نیز مدیون ارتباطگیری و همکاری خانواده شاکرمی با شبکههای ضدانقلاب بوده است.
خط عملیات روانی نیکا شاکرمی نیز در سال ۱۴۰۱ از طریق تماس یکی از اعضای خانواده با کانال ارتباطی خاص در برلین صورت گرفته و این خانواده را به رسانههای ضد انقلاب وصل کرده بود.
داستان سارینا اسماعیلزاده و نیکا شاکرمی در سال ۱۴۰۱ یک سناریو تکراری و کپیبرداری شده از ماجرای ترانه موسوی و عاطفه امام در فتنه سال ۸۸ بود. ماجرای دو کشتهسازی سال ۸۸ نیز توسط دو روزنامهنگار در خارج از کشور صورت گرفته بود که ادعا کرده بودند که دختری با نام ترانه موسوی در اغتشاشات دستگیر شده و بدنش به آتش کشیده شده است!
البته این دو خبرنگار چندی بعد با انتشار یک بیانیه اعتراف کردند که این داستانها ساختگی بوده است. گزارش نیکا شاکرمی نیز توسط دو خبرنگار به نام آیدا میلر و برترام هیل تهیه شده که نکته قابل تامل این است که صفحه توئیتری آیدا میلر در آستانه انتشار این خبر تاسیس شده و در همین ایام فعالیت در شبکههای اجتماعی را آغاز کرده است. همچنین هیچ گزارش دیگری از این خبرنگار در گذشته و در سایت بیبیسی وجود ندارد.
با توصیف نکات فوق، بیان و درک چهار نکته درباره عملیات روانی جدید بریتانیاییها ضروری است:
۱- خبر تولیدشده توسط بیبیسی مشابه خبر ایجادشده توسط رویترز در آبان ۹۸ (روایت کذب درباره قتل سارینا اسماعیلزاده) بر پایه هر چه دروغ بزرگتر، باورپذیرتر، درست شده است.
۲- این گزارش آنقدر با عجله تنظیم شده که تهیهکنندگان فراموش کردهاند نام نیکا شاکرمی را در سربرگهای ادعایی وارد کنند و جزییات بدیهی را در روایت خود در نظر بگیرند. برخلاف ادعای بی بی سی مبنی بر تحقیقات چند ماهه، گزارش فوق بسیار عجولانه و به دلیل یک نیاز فوری در حوزه عملیات روانی ضد ایران تنظیم شده است.
۳- پس از شکست های متوالی در منطقه، دشمن دچار اختلال ادراکی شده و با داستانسرایی در حال جبران شکست سنگین است. جبران این اقدام برعهده انگلیسیها افتاده است.
4- تحریک ذهن سیال، پویا و حساس نوجوانان و جوانان کمتجربه در مدارس و نیز تعدادی عناصر فعال در دانشگاه پشت پرده اصلی تحرکاتی است که انگلیسیها مدیریت آن را برعهده گرفتهاند، در روزهای اخیر گروهک کانون صنفی معلمان و شورای غیرقانونی هماهنگی تشکلهای صنفی از آب گلآلود شده ماهیگیری کرده و با تحریک دانش آموزان سعی دارند آنها را به خیابان بکشند!